بحرانی که ریشه در تار و پود سیاستگذاریهای دهههای گذشته، تغییرات اقلیمی بیرحمانه و الگوی مصرف ناپایدار دارد و اکنون با شدتی کمسابقه خود را در خشکیدن دریاچهها و تالابهای نمادین، فرونشست زمینهای گسترده، کاهش کمی و کیفی منابع آب زیرزمینی و سطحی و تنشهای فزاینده اجتماعی و گاه بیناستانی نشان میدهد. وضعیت کنونی حوضههای آبی اصلی کشور زنگ خطر جدی را به صدا درآورده است. دریاچه ارومیه اگرچه با تلاشهای اخیر وضعیتی بهتر از مرگ کامل دارد، اما هنوز در شکنندگی مطلق به سر میبرد، کرخه رودی در گذر از چند استان، بیش از هر زمان دیگری نماد بیآبی و اعتراض شده است. کارون خروشان به رنجی از کاهش شدید دبی و آلودگی دچار آمده و تالابهای بینالمللی هورالعظیم و شادگان در آستانه نابودی کامل قرار دارند. این بحران چندوجهی تنها نتیجه خشکسالیهای متوالی نیست، بلکه حاصل مدیریت و راهبردهای ناکارآمد منابع، حفر بیرویه چاههای عمیق و غیرمجاز، توسعه کشاورزی نامتناسب با ظرفیت اکولوژیک مناطق به ویژه در بخش محصولات پرآببر، فقدان جدی قیمتگذاری واقعی آب، فرسودگی شبکه توزیع و هدررفت بالای آب شهری و نادیده گرفتن هشدارهای کارشناسان طی دهههاست. پیامدهای این فاجعه آبی فراتر از محیط زیست بوده و امنیت غذایی را با تهدید مواجه ساخته است. متاسفانه روستاها را خالی از سکنه کرده و موج مهاجرت به حاشیه شهرهای بزرگ را تشدید نموده، بنیانهای اقتصادی مناطق وابسته به کشاورزی را متلاشی کرده و جرقه تنشهای محلی و بیناستانی بر سر حقابهها را روشن نگاه داشته است. با این حال، ادعای رسیدن به خط پایان نیز ناامیدکننده و خطرناک است. اگرچه وضعیت بسیار بحرانی است و برخی آسیبها مانند فرونشستهای وسیع زمین در دشتهای مهم ممکن است جبرانناپذیر باشند اما هنوز پنجرهای باریک برای اقدام وجود دارد. نجات کشور از ورطه کامل کمآبی مستلزم یک انقلاب در مدیریت آب است. اجرای بدون مماشات طرحهای احیا و تعادلبخشی منابع آب زیرزمینی، بازنگری اساسی در الگوی کشت و انتقال به سمت محصولات کمآببر با ارزش افزوده بالا، سرمایهگذاری گسترده در بهروزرسانی شبکههای آبی و توسعه فناوریهای کاهش هدررفت، تصفیه و بازچرخانی آب، قیمتگذاری واقعی آب با در نظر گرفتن ملاحظات اجتماعی، حفاظت جدی از مناطق حساس محیط زیستی و مهمتر از همه ایجاد اجماع ملی و عزمی جدی در تمام سطوح حاکمیتی و جامعه برای عبور از فرهنگ مصرفگرایی آب، راهی است که باید طی شود. ما هنوز در میانه طوفان کمآبی هستیم و نه در پایان آن. رسیدن به ساحل نجات تنها با نگاهی واقعبینانه به عمق فاجعه، پذیرش اشتباهات گذشته و اقدام جسورانه، فوری و هماهنگ ممکن خواهد بود. آینده کشور بهطور غیرقابلانکاری به چگونگی عبور از این بحران گره خورده است.
داریوش بهارلویی
تا کی فقط هشدار؟ چه نهادی باید پاسخ بده که چرا با وجود این حجم از آگاهی، همچنان کشاورزی پرآببر ادامه داره؟
اگه واقعاً بحران درک شده، چرا هیچکس استعفا نداده؟!
حرفهای خوبی زده شده، اما برنامه عملی چیه؟ فقط گفتنِ بحران که کافی نیست!