تلاش برای نوسازی شبکههای آبیاری و انتقال آب، شرط لازم برای نجات خوزستان است؛ اما کافی نیست. حتی پیشرفتهترین پروژههای آبی نیز در برابر روشهای سنتی آبیاری غرقابی، کشت محصولات پرمصرف (مانند نیشکر و برنج) و حفر چاههای غیرمجاز، تابآوری ندارند.
تابستانهای سوزان، کاهش دبی رودخانهها و افزایش برداشتهای غیرقانونی از منابع زیرزمینی، سبب شده است در بسیاری از مناطق، تقاضای آب از ظرفیت واقعی منابع فراتر رود و نه تنها کشاورزی، بلکه سلامت محیط زیست و معیشت هزاران خانوار را تهدید کند.
در این میان، سهم الگوهای نادرست کشت و بهرهبرداری غیرمسئولانه از آب در تشدید بحران، غیرقابل انکار است. اما انتقاد از این رفتارها باید با زبان آموزش، ارائه راهکار و جلب مشارکت ذینفعان همراه باشد، نه با انتقال یکجانبه بار مسئولیت به دوش کشاورزان.
چاههای غیرمجاز و کشت پرمصرف؛ چالشهایی با پیامدهای ملی
یکی از نمودهای مدیریت ناپایدار منابع آب در خوزستان، گسترش چاههای غیرمجاز و کشت محصولاتی است که با اقلیم منطقه سازگاری ندارند. بر اساس آمار سال ۱۴۰۳، بیش از ۱۲ هزار چاه غیرمجاز در خوزستان شناسایی و مسدود شده است که سهم قابل توجهی از آنها به بخش کشاورزی تعلق دارد. این رقم تنها بخشی از واقعیت تلخ برداشت بیضابطه از سفرههای زیرزمینی است که نتیجه آن، فرونشست زمین، شور شدن آب و نابودی اکوسیستمهای آبی است.
این معضل نه تنها امنیت آبی استان را تهدید میکند، بلکه هزینههای گزاف و جبرانناپذیری را بر دوش دولت برای احیای منابع و زیرساختها تحمیل میکند. مدیریت این بحران، بدون همکاری تشکلهای کشاورزی، اصلاح الگوی کشت و نظارت جدی بر حقوق آب، ناممکن است.
بهینهسازی مصرف به معنای تعطیلی کشاورزی نیست
بهینهسازی مصرف آب در کشاورزی به معنای کاهش تولید یا حذف این بخش نیست، بلکه به معنای حرکت به سمت روشهای نوین آبیاری (مانند قطرهای و تحت فشار)، کشت محصولات کمآببر (مانند حبوبات) و بازچرخانی آب است. اقداماتی مانند ادامه کشت غرقابی در زمینهای بزرگ نیشکر یا استفاده از آب شیرین برای مصارف غیرضروری، هرچند در کوتاهمدت سود فردی دارند، ولی در بلندمدت بقای کشاورزی خوزستان را به مخاطره میاندازند.
گذار از این بحران، نیازمند تبدیل نگاه سنتی به آب—به عنوان یک کالای بیپایان—به نگاهی علمی و مسئولانه است. این تحول نه با دستور، بلکه از طریق آموزش چهرهبهچهره، تسهیل دسترسی به فناوریهای کمآببر و حمایت مالی از کشاورزان برای تغییر الگوی کشت محقق میشود.
آب، میراث مشترک آیندگان
دولت مسئول تأمین زیرساختها و تدوین قوانین هوشمندانه است، اما نجات خوزستان از خشکسالی، نیازمند عزم جمعی است. آنچه در آینده رخ میدهد، نتیجه رفتار امروز ماست: حفر چاههای غیرمجاز، کشت ناپایدار یا مقاومت در برابر تغییر.
با پرهیز از تصمیمهای کوتاهمدت و هیجانی، و تقویت همکاری بین کشاورزان، دولت و نهادهای علمی، میتوان به جای «شکاف بین ذینفعان»، به «همگرایی برای نجات آب» رسید.
در این مسیر، نه دولت به تنهایی میتواند موفق شود، نه کشاورزان میتوانند بیمسئولیت باقی بمانند؛ آب، میراثی است که آینده آن به انتخابهای امروز همه ما وابسته است.