به گزارش سدپرس به نقل از خوزی ها : ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی گچساران واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد نقطه آغاز بستن طناب دار خوزستان است طنابی که در هزارتوهای پر پیچ و خم سد چمشیر ریشه دوانده و درازا دارد و درد را به جان خوزستان میاندازد و آن را از گلو خفه میکند. خوزستان که حالش خوب نباشد، ایران هم دستخوش ناملایمات میشود. متولیات امر فکر میکنند که این سد شاهکار فنی و صنعتی آنهاست اما به گواه همه بررسیها، سد چمشیر اوج اشتباهات مهندسی در محاسبات است. اما پای سودهای کلان که در کار باشد سرنوشت میهن مثل افتادن موی رنگ شده زنی بر کت یک مرد است که میتوان آن را با دست دور کرد و نادیده گرفت.
کارشناسان مختلف از تبعات سد چمشیر بسیار گفتهاند، اما در پاسخ به گفتههای آنها فقط توجیه رد و بدل شده است. چقدر باید از تبعات ساخت چنین اَبَر سازهای نوشت و گفت تا متولیان امر دست از سر تخریب ذره ذره ایران بردارند. سدی که بیش از ۱۵ گسل بزرگ و میلیاردها تن نمک، انواع فروچاله در مخزن دریاچه آن وجود دارد و وجود ۱۱ چاه نفت دریاچه آبگیری شده را تهدید خواهد کرد و گونههای منحصر به فرد و مهم گیاهی ایران را برای همیشه نابود میکند، جای دفاع برای آبگیری ندارد.
سازندهای زمینشناسی محدوده سد چمشیر حالت نرمالی ندارند و حتی احتمال شکستگی آن از همین ابتدا قوت گرفته است. وجود چندین معدن نمک ریزش کرده در مخزن سد، ابتدا حیات خوزستان و سپس استانهای بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد را با مخاطره مواجه خواهد کرد.
سد چمشیر محصول نفوذ و قدرت مافیا در تصمیمگریها برای سرنوشت ایران است. موضوعی که دکتر حسین آخانی به آن اعتقاد دارد. چون پیشتر گفته بود ما چارهای جز برچیدن سدها و اصلاح توازن هیدرولوژیک کشور نداریم.
چگونه در جریان سد چم شیر قرار گرفتید؟
بیش از یک سال و نیم است که موضوع چمشیر را پیگیری میکنم. پیشتر یکی از مهندسان یک شرکت بزرگ مشاور سد ساز در ایران دو بار به اتاق من آمد و اسنادی را به من نشان داد که سد چمشیر درست مانند گتوند روی سازند نمکی گچساران است و فاجعه «گتوند دو» به زودی با افتتاح آن تکرار میشود. حرفش مستند و منطقی بود؛ سازند گچساران کل منطقه را گرفته است و هر سدی در هر نقطهای در آن منطقه ساخته شود، عاقبتش مانند سد گتوند است. متاسفانه این مهندس دلسوز نه جرات کرد مدارک را به من بدهد و نه حتی شماره تلفنش را به من داد. وقتی رفت دست بر پیشانی گرفتم که آخر چه شده است که مهندس با سابقه شرکت مشاور سد سازی کشور دست به دامن من گیاهشناس میشود ولی خودش جرات نمیکند در همان شرکت به مدیرانش بگوید دست از جنایت دیگری در خوزستان بردارید؛ این است دلیل فاجعه امروز خوزستان. این بار جدیتر به آن فکر کردم و تصمیم گرفتم موضوع را با چند نفر از دوستانی که در صنعت آب میشناختم در میان بگذارم. برایم عجیب بود که بسیاری از آن خبر نداشتند. بنده هم جزو محققان مستقلی بودم که با هزینه شخصی چهار بار به منطقه رفتم تا مسائل را مورد مطالعه قرار دهم. همه این اطلاعات در اختیار کمیسیون اصل ۹۰ قرار گرفت، نهایتا منجر شد به اینکه کمیته تخصصی نظرش را به رییس کمیسیون داده، منتظر هستیم ایشان نظر خودشان را در این رابطه بهطور شفاف و علنی به اطلاع مردم برسانند.
آقای سلاجقه رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست تصمیمگیریها را موکول به ارائه ارزیابیهای وزرات نیرو کردهاند. وقتی از تبعات عمده این سد با ذکر عدد و رقم و استدلال گفته میشود چرا سازمان متولی حفاظت محیط زیست برای جلوگیری از ساخت و در نهایت آبگیری اینقدر تعلل میکند؟
قبل از بازدید آخرم از سد چمشیر فکر میکردم شاید سازمان محیط زیست قصد دارد که به این موضوع با دقت نظر ورود کند و صدای مخالفان را شنیده باشد. اما نوع گفتار آقای سلاجقه و مشاهدات ما مهر تائیدی بر بیصداقتی مجموعه ایشان وارد کرد. سازمان محیط زیست وظیفه دارد که نظارت کند، اما از وزرات نیرو که طی بیست ساله گذشته درگیر ساخت سد چمشیر بوده است و در آن منافع دارد انتظار گزارشی دارد که در آن عیب و ایرادهای سد بیان شود. از ایشان به عنوان یک آدم دانشگاهی و متولی حفاظت محیط زیست انتظار میرود که ملاک تصمیمگیری خود و سازمان متبوعش را بر دریافت گزارش از کارشناسان بیطرف بگذارد. لذا سخنان آقای سلاجقه را دیپلماتیک و برای سرگرم کردن رسانهها و افکار عمومی میدانم.
وزارت نفت هم به مخالفان ساخت و آبگیری این سد پیوسته است. ایراد وزارت نفت برای چیست. چرا اینقدر که وزارت نفت الان معترض است، سازمان حفاظت محیط زیست مانع آبگیری نیست. چرا؟
به نظر من رفتار وزارت نفت هم پیچیده است. سال گذشته بود که وزیر نفت از سد چم شیر بازدید کرد. حتی شنیدم که وزارت نفت به دلیل کمبود بودجه تکمیل سد پذیرفته که هزینه تکمیل سد را متقبل شود. البته برای این سخن خود دلیلی ندارم و باید تایید شود. منتها نباید از یاد ببریم که وزارت نفت در مخزن سد ۱۱ حلقه چاه دارد که با پلمپ کردن آنها متحمل خسارت سنگینی در حوزه درآمدهای نفتی خواهد شد. در موضوع سد چمشیر برای عدهای بیش از اینکه منافع ملی مهم باشد، به دنبال بازی سیاسی هستند.
در بازدیدهای چهارگانه خود از محدوده سد چمشیر چه گونههای گیاهی منحصر به فردی را مشاهده کرده اید؟
سازند گچساران از نظر گیاهشناسی برای دنیا حائز ارزش است. گیاهان گچدوست در این سازند تکامل پیدا کرده و زیستگاه آنها مساحتهای محدودی را به خود اختصاص دادهاند. رویش هر گیاه برای ما مانند یک آزمایشگاه تحقیقاتی است. به محض آنکه پایم به محدوده مخزن رسید مانند فیثاغورس فریادم به هوا شد؛ یافتم! یافتم! اولین گیاهی که دیدم برایم بسیار آشنا بود. این گیاه گونهای از جنس پَرَند بود که سال گذشته از نزدیکی آن منطقه بهعنوان گونهای جدید برای علم گیاهشناسی به نام پَرَند زاگرس (Pteropyrum zagricum) نامگذاری کردم. کمی آن طرفتر از گونههای گیاهی بومی و انحصاری و جنگل زیبایی از کُنار، شاهد وجود ۵۰۰ هکتار جنگل رودخانهای منحصر به فرد و بهشت گونه بودم که وجود این جنگل در این اقلیم گرم بسیار خاص بود که در بازدید چند روز گذشته خود شاهد آتش زدن آن توسط متولیان سد بودم. تمام این گیاهان منحصر به فرد در مخزن سد هستند و به محض آبگیری غرق خواهند شد. گیاهان مورد نظر انحصاری جنوب غربی ایران هستند و در محل مورد نظر تکامل پیدا کردهاند. لازم بود توسط ارزیابان محیط زیستی سد چمشیر که البته گزاش آنها فاقد اطلاعات علمی است، وجود این گونههای منحصر به فرد لحاظ میشد. وجود چنین گونههای تکی میتواند مانعی برای ساخت و آبگیری سد باشد. به شکل خیلی مسخرهای در گزارش ارزیابی محیط زیستی این سد، گیاه «خارخاسک» تنها گونه گیاهی در معرض خطر عنوان شده است. باید متاسف باشیم که سازمان حفاظت محیط زیست هم این گزارش را تائید کرده است. پس لازم است که برای تکمیل مشاهدات و همچنین آزمایشهای خود حدود یک سال تحقیقاتی را انجام دهیم تا کلیه اثرات ساخت و آبگیری سد چمشیر بر گونههای کیاهی منحصر به فرد منطقه استخراج شود. امیدوارم که دولت درایت به خرج دهد و این فرصت مطالعاتی را برای کارشناسان مستقل فراهم کنند.
آیا وجود گونه منحصر به فرد پَرَند زاگرس در کنار دیگر علل سند معتبری برای جلوگیری از آبگیری سد چمشیر نیست؟
این سد اینقدر مشکلات عمیق دارد و در آینده مشکلات عظیمی را به وجود خواهد آورد که از بین بردن این ذخیره رویشگاهی تنها یکی از موضوعات سد چمشیر است. فاجعه بارتر اینکه ساخت و آبگیری این سد موجب تغییر در اکوسیستم ۲۴۰ کیلومتر طول رودخانه زهره از تراز سد تا خلیجفارس خواهد شد.
از سد چمشیر به عنوان یک فاجعه نامبرده میشود که اثرات زیانباری را متوجه حوضه آبی زهره و در نهایت خوزستان و ایران خواهد کرد. اساسا این سد به چه دردی میخورد؟
یکسری اتفاقات را همین الان مطمئن هستیم با آبگیری اتفاق خواهد افتاد؛ در داخل مخزن سد در امتداد رودخانه، چشمههای شوری وارد رودخانه میشوند. علاوه بر ورود ۵۰۰ هزار تن نمک سالانه به مخزن سد، انحلال سازند گچساران هم وجود دارد. ۶۰ درصد این مخزن در سازند گچساران است. در حال حاضر شوری رودخانه ۲۲۵۰ میکروزیمنس بر سانتیمتر است که در خوشبینانهترین حالت دو برابر خواهد شد. بخشهای به شدت شور سازند گچساران در تماس با مخزن آب قرار خواهد گرفت و احتمال انحلال میلیاردها تن نمک وجود دارد. اما غیر از انحلال حجم عظیمی از نمک در آب، موانع دیگری هم بر سر راه آبگیری چمشیر وجود دارد. تعداد بالای فروچالههای انحلالی در مخزن سد که باعث میشوند آب سد از طریق آنها به بیرون سد هدایت شود و با گذر از لایههای شور سازند گچساران با فرار آب و افزایش چشمههای شور بیرون سد مواجه شویم. گسلهایی در قسمتهای بسیار شور سازند قرار دارند و باعث خواهند شد که به عبور آب از سد و مشکلات عدیده غیرقابل پیشبینی دیگر منجر شود. فاجعه اختلاط آب با هیدروکربنهای نفتی در چاههای نفتی سرراه سد و خشک شدن رودخانه زهره و توسعه کانونهای ریزگرد در خوزستان مشکلات دیگری هستند که باید به آن اشاره کرد. این آب با توجه به کیفیتی که دارد، دیگر نه به درد کشاورزی میخورد و نه به درد شرب. اینکه به چه دردی میخورد را باید از متولیان سد بپرسید. خسارتی که دولت به خاطر محروم شدن از منابع نفتی خواهد دید خیلی بیشتر از منافع احتمالی این سد است.
شما یک بومشناس هستید که تبعات اجتماعی ساخت این سد بر زندگی مردم ساکن در حوضه آبی زهره را بهتر میتوانید ارزیابی کنید. چه تصوری از آینده این حوضه در فردای پس از آبگیری دارید؟
تمام رفتارهای اقتصاد اجتماعی انسانهایی که در امتداد رودخانه زهره به آن وابسته هستند، زندگی و کشاورزی و صیادی خود را بر اساس رژیم آبی رودخانه تنظیم کردهاند. اگر توجه کنید شاهد خواهید بود که از محل چمشیر تا خیرآباد زمین کشاورزی وجود ندارد. چون رودخانه شور است. اما رودخانه زمانی مورد استفاده میشود که آب شور زهره با آب شیرین خیرآباد مخلوط میشود و شوری کاهش پیدا میکند. به همین خاطر از زیدون به بعد شاهد کشاورزیهای بیشتری هستیم. پس با آبگیری سد چمشیر و جلوگیری از سیلابهایی که موجب شستشوی نمک میشد، باعث شوری بیشتر رودخانه زهره در پائین دست سد خواهد شد و تهدید جدی برای مردم به دنبال خواهد داشت. فاجعهبار اینکه با از بین رفتن سیلابهای زهره و با خشک شدن محیطهای تالابی و نیمه تالابی مواجه خواهیم بود که کانونهای ریزگرد را بیشتر تشدید خواهد کرد. لذا ساخت و آبگیری سد چمشیر موجب مهاجرت گسترده مردم خوزستان میشود و ناآرامیهای بعدی را به دنبال خواهد آورد. اگر امروزه در سطح کشور شاهد ناآرامیهایی هستیم ناشی از عدم اعتماد به سیاستهای اقتصادی و توسعهای است. وقتی توسعه ناپایدار زیستی و اجتماعی وجود داشته باشد تاثیرات اقتصادی خطرناکی را برای جامعه به همراه میآورند و آن موقع است که واکنش مردم ناامید را به گونهای دیگر میبینیم.
این فاجعه که شما و دیگران از آن صحبت میکنید به نوعی اخلال در امنیت ملی هم است. پیشنهاد نهایی شما چیست؟
اگر دولت میخواهد به مردم اطمینان دهد که قصد خدمت به آنها را از طریق جبران کردن خطاهای قبلی دارد و میخواهد که ریشه فساد را از بین ببرد، جلوگیری از آبگیری سد چمشیر بهترین فرصت برای شروع جبران خطاهای گذشته است. همچنین مبارزه با کسانی که بهرغم وجود گزارشات علمی قبل از ساخت سد که نشان میداد این سد دچار مشکل میشود، اصرار به ساخت آن داشتند و هزینه سنگینی را بر دوش دولت تحمیل کردند باید مورد پیگرد قضایی قرار بگیرند.
با وجود تمامی شواهد وتحقیقات وگزارشات فعالان وکارشناسان دلسوز محیط زیست مبنی بر فاجعه ساز بودن این سد در صورت آبگیری کاملا واضح وشفاف است متاسفانه مسئولین بدلیل وعده به اربابان چینی جرات توقف آن را ندارند.
درود بر شما ، واقعا درد بزرگیه این دانستن و فهمیدن ! و اینکه نشه کاری کرد برای محیط زیست …. در بحث گتوند هم این موضوع مطرح شد و هیچکس توجه نکرد و امروز با یک ابر بحران روبرو هستیم