یادداشت «انصاف در نقد آب» از سوی یکی از مدیران ارشد پژوهشی سازمان آب و برق خوزستان، تلاشی قابل احترام برای تبیین پیچیدگیهای این مسئله است. با این حال، ضروری است چند نکته تکمیلی نیز در اینباره مطرح شود تا تصویر روشنتری پیشروی افکار عمومی قرار گیرد.
بیتردید، بحران آب در ایران، حاصل ترکیبی از عوامل گوناگون است: از تغییرات اقلیمی و کاهش بارش گرفته تا الگوی غلط مصرف، توسعه ناپایدار صنعتی و کشاورزی، و البته تصمیمگیریهای فنی و مدیریتی که گاه بدون پیوستهای زیستمحیطی و آیندهنگری لازم اتخاذ شدهاند. در این میان، مسئولیتپذیری و شفافسازی از سوی مدیران و متخصصان، نهتنها نقطه ضعف نیست، بلکه نشانهای از بلوغ نهادی و آمادگی برای اصلاح مسیر است.
یادداشت مورد اشاره، در عین حال که به نکاتی فنی و تحلیلی پرداخته، سعی کرده بخشی از بار مسئولیت را از دوش متخصصان و مهندسان بردارد. اما باید توجه داشت که بخش قابلتوجهی از تصمیمات در حوزه آب، دقیقاً در همین بدنه فنی و مدیریتی اتخاذ شده است. سکوت نسبت به سهم برخی از مدیران در تدوین یا اجرای طرحهایی که امروز آثارش آشکار شده، نوعی خلأ در روایت موجود پدید میآورد.
نکته دوم، ضرورت تفکیک بین نقد از سر دلسوزی و تخریب سیاسی است. نقد عملکردها، حتی در سطوح عالی، اگر بر پایه داده، شواهد و نیت اصلاحگرایانه باشد، نهتنها نباید برچسب سیاسی بخورد، بلکه باید از آن استقبال کرد. ما نیازمند فرهنگی هستیم که پذیرش خطا را نشانه شجاعت بدانیم، نه شکست.
و سوم اینکه، نهادهای مسئول در حوزه آب، بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری در الگوی حکمرانی آب، تعامل منطقهای فعال، و بهرهگیری از ظرفیتهای بومی و مردمی هستند. نمیتوان از یک سو خواهان اعتماد عمومی بود، و از سوی دیگر، نقدهای جدی و سازنده را نوعی تهدید تلقی کرد.
در نهایت، باید تأکید کرد که حل بحران آب در گرو همکاری واقعی همه بازیگران است: دولت، مردم، رسانهها، دانشگاهها، و البته متخصصان آب. نه تطهیر فردی میتواند گرهی باز کند، و نه سیاهنمایی مطلق. آنچه امروز نیاز داریم، شفافیت، گفتوگو، و مسئولیتپذیری جمعی است.