در اقلیم خشک و نیمهبیابانی سیستان و بلوچستان، آب تنها یک منبع طبیعی نیست؛ بلکه یکی از زیرساختهای حیاتی توسعه پایدار است؛ زیرساختی که در سالهای اخیر، تحت تأثیر همزمان عوامل اقلیمی، رشد جمعیت، و تغییر الگوهای مصرف، دچار فشار مضاعف شده است.
در شرایطی که منابع آبی تحتالارضی و تجدیدپذیر بهشدت محدود و بخش اعظمی وابسته به عوامل فرامرزی و تغییرات اقلیمی هستند، مدیریت تقاضا به همان اندازهای اهمیت دارد که مدیریت تأمین مهم است.
تلاش برای توسعه زیرساختهای آبرسانی، شرط لازم برای پایداری منابع آب است؛ اما کافی نیست. حتی بهترین سیستمهای توزیع آب نیز در برابر الگوهای ناپایدار مصرف، تابآوری محدودی دارند.
تابستانهای داغ، استفاده بیوقفه از کولرهای آبی و افزایش همزمان مصرف خانگی، تجاری و غیرخانگی، سبب میشود در برخی بازههای زمانی، میزان تقاضا از ظرفیت انتقال و تولید فراتر رود و اختلالاتی در توزیع پدید آید.
در این میان، سهم رفتارهای فردی در سطح کلان قابل تأمل است. اما نقد چنین رفتارهایی باید با زبان تحلیل، آگاهسازی و دعوت به مشارکت مطرح شود، نه با انتقال بار مسئولیت به دوش مردم.
انشعابات غیرمجاز؛ چالشی با پیامدهای گسترده
یکی از نمودهای بارز مدیریت غیربهینه تقاضا، انشعابات غیرمجاز است. انشعاباتی که بدون طی فرآیند قانونی، به شبکه توزیع متصل شده و با هدف مصرف بیهزینه یا خارج از ضابطه، بخشی از منابع محدود را به خود اختصاص میدهند.
در سال ۱۴۰۳، تعداد ۶۷۰۹ انشعاب غیرمجاز در سطح استان سیستان و بلوچستان شناسایی و تعیینتکلیف شد که ۲۷۳ مورد آن در حوزه کشاورزی و فضای سبز بوده است. این رقم، بخشی از واقعیتی بزرگتر را نشان میدهد: بخشی از مصارف، نهتنها ثبت نمیشوند بلکه با کیفیت خدمات و فشار شبکه نیز تداخل مستقیم دارند.
معضلی که ضمن کاهش فشار آب و پایداری شبکه به دلیل مصرفهای بدون برنامه و افزایش هزینههای بهرهبرداری برای شرکتهای خدماترسان، زیرساختهای توزیع از محل دستکاری و اتصالات غیراستاندارد و سلامت آب شرب به دلیل امکان ورود آلودگی را نیز تهدید میکند.
مدیریت این موضوع، بدون همکاری جوامع محلی، نهادهای مدنی و حمایتهای کلان دشوار خواهد بود.
صرفهجویی به معنای کاهش مصرف نیست
صرفهجویی، تنها به معنای کاهش مصرف نیست، بلکه به معنای مصرف هدفمند و متناسب با اولویتها و محدودیتهاست. رفتارهایی چون استفاده از آب شرب برای شستشوی خودرو، یا بیتوجهی به نشتهای خانگی، اگرچه در نگاه نخست خرد و فردی بهنظر میرسند، اما در مقیاس کلان، تأثیر مستقیم بر پایداری منابع دارند.
برای عبور از بحران، لازم است نگاه سنتی به مصرف به نگاهی ساختارمند و مسئولانه تبدیل شود. این امر، نه با شعار، بلکه از مسیر آموزش مستمر، شفافسازی اطلاعات و ایجاد حس مشارکت عمومی قابل تحقق است.
آب، مسئولیت مشترک
دولت، مسئول تأمین زیرساختهاست؛ اما پایداری منابع، نیازمند همراهی جامعه است. آنچه در آینده رخ میدهد، نتیجهی کنش جمعی ما در امروز است. با پرهیز از رفتارهای هیجانی و با تقویت رویکردهای تخصصی، میتوان به جای «تقسیم مسئولیتها»، به سمت «همافزایی ظرفیتها» حرکت کرد. در مدیریت آب، دیگر نه دولت تنهاست و نه مردم بینقش؛ بلکه هر دو، شریک و مؤثرند.