سدپرس؛ فریدون صالحی: پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵) که به نامبارکی استفاده از بمب اتم آمریکا به نفع متفقان به پایان رسید، (هرچند در واقع جنگ در تاریخ ۲۲ مارس ۱۹۴۵ با قبول شکست آلمان در حقیقت تمام شده بود لیکن به دلیل کسب عنوان تمامکننده جنگ توسط آمریکا و بهرهبرداریهای بعدی حدود پنج ماه بعد آمریکا علیه ژاپن از بمب اتمی استفاده کرد) از اینجا به بعد چالش بزرگ دنیا و آمریکا یعنی جلوگیری از رخداد جنگ جهانی بعدی و حفظ نظم جدید جهانی در عرصه بینالمللی ظهور کرد.
طبق بررسیهای انجام گرفته دو عامل نبود پیادهسازی دمکراسی و حقارت برخی ملتهای درگیر در جنگ جهانی اول باعث رخداد جنگ جهانی دوم شده بود.
مسئله مهمی که اینجا به بحث توسعه خوزستان مرتبط میشود، این است با وجود اینکه بسیاری از کشورها واکنشهای آلمان نازی را در راستای ایجاد جنگ پیشبینی کرده بودند و سابقه شروع جنگ جهانی اول را داشتند اما چرا مانع به قدرت رسیدن حزب نازی که در نهایت با تمایلات نژادی جهان را به سمت جنگ سوق میداد، نشدند؟
پاسخ را باید در رقابتهای اقتصادی جستوجو کرد؛ آمریکاییها معتقدند که نباید دیوار محاصره آلمان را خیلی بلند طراحی میکردند و این باعث شده تا پشت دیوار را نبیند و آلمان دوباره توانست به موقعیتی برسد که جنگ جهانی دوم را به راه اندازد.
اما به نظر میرسد درواقع گسترش مستعمرات اروپائیان و تسلط بر منابع نفت موجب نگرانی آمریکاییها شده بود بهخصوص با شروع عصر مکانیزاسیون در آمریکا اهمیت تأمین انرژی بسیار نمایان شده بود و به راه انداختن جنگ جهانی دوم شاید مطلوب آمریکاییها بود.
لذا به هر دلیلی اوضاع دنیا به همان سمتی رفت که پیشبینی کرده بودند و حالا زمان بهر برداری از موقعیت فرارسیده بود ، به همین منظور دکترینهای متناقضی پیش روی آمریکاییها قرار گرفت .
جنگ سرد، تعاملات اقتصادی ، طرح مارشال و دیگر دکترینها
درنهایت آمریکاییها تصمیمشان را گرفتند در دست گرفتن نقاط استراتژیک دنیا اما راهکار تسلط بر این نقاط چگونه باشد سؤال مهمی بود تا قبل از جنگ جهانی دوم تقریباً بخشهای وسیعی از نقاط استراتژیک و منابع دنیا مستقیم و غیرمستقیم در دست انگلیسیها بود.
هر دکترینی منافع مالی زیادی برای متحدان آمریکا داشت نه خود آمریکاییها (در اوایل جنگ جهانی دوم، آمریکاییها ۱۶ درصد و انگلیسیها ۷۸ درصد از نفت خاورمیانه را در اختیار داشتند) و این مطلوب آنها نبود.
از طرفی هزینه تبعات استفاده از بمب اتم به گردن آمریکاییها بود. این تناقض باعث شد که دکترین دیوید ای لیلینتال مورد توجه رئیسجمهور هری ترومن قرار گیرد.
درواقع دوران پس از جنگ جهانی آمریکاییها به فکر تصاحب حوزه قلمرو منابع در دست اروپائیها و به خصوص انگلیسیها بودند.
برای این کار مناسبترین و خوشنامترین فرد آقای دیوید ای لیلینتال بود او در زمان جنگ بهحکم مستقیم رئیسجمهور آمریکا هری ترومن مدیرعامل شرکتی شده که وظیفه توسعه دره تنسی را داشت (۱۹۳۳-۱۹۴۶) و پس از آن بهحکم رئیسجمهور رئیس آژانس اتمی آمریکا شد (۱۹۴۶–۱۹۵۰) شاید دلیل انتخاب او توسط رئیسجمهور نگاه اخلاق مدارانه این فرد به حقوق مردم به خصوصاً روستائیان بود.
او واقعاً روستائیان را دوست داشت و حامی محرومین بود. مهمتر از همه تجارب ارزشمندی که ایشان برای دره تنسی داشت و توانست تحول عمیقی در جامعه آن نواحی ایجاد کند او یک یهودی متعصب ولی ادعا میکرد پیرو عیسی ناصری است.
عین جمله لیلینتال “برای من ، شکوه بزرگ زندگی و تعلیم عیسی ناصری است.” درحالیکه عنوان پایاننامه کارشناسی ایشان در دانشگاه DePauw مأموریت یهود ذکر شده است . در سخنرانی دفاعیه کارشناسی جنجالی او چنین گفت ” یهودیان نیرویهای مرموزی هستند در تاریخ ، که توسط خدا و سرنوشت گسترشیافتهاند تا در میان بسیاری از ملتها به ایجاد وحدت و انسجام در جهان کمک کنند”.
همچنین تئوری او یعنی Moral Purpose is the Important Thing اهمیت اخلاق در تعاملات بینالمللی (فرمان کوروش در رابطه با کشورهای قلمرو امپراتوری ایران) می توانست آمریکا را جایگزین انگلیس منفور در نقاط مختلف جهان کند و بخشی از حمایتهای مردمی موردنیاز ملل متحد(سازمان ملل متحد) را برای راهبرد صلح جهانی تأمین کند (فرمان کوروش در رابطه با رفاه اقتصادی جامع داخلی ایران).
آمریکاییها خیلی خوب روش نفوذ به ایران را پیدا کردن مذهب و پیوند زدن سوابق مذهبی و فرهنگی راهحل مناسبی برای چیره شدن و اغفال مردم بود همان روشی که انگلیسیها استفاده میکردند اما آمریکاییها باید از روشهای پیچیدهتری استفاده می کردند تا جامعه و نخبگان ایران و خوزستان از طرحهای توسعهطلبانه آنها حمایت میکردند .
در بخشی از پایاننامهای Christopher T. Fisher با نام Moral Purpose is the Important Thing’ ادعا میکند که آمریکا برای کمک به ایران از کتاب انجیل الهام گرفته و سرزمین خوزستان را سرزمین عرفانی میخواند و ادعا میکند که لیلینتال برای مشروعیت بخشیدن به تعلق خود به خوزستان همواره تأکید به این داشت.
او میگفت که پادشاهان ایران باستان کاخها و شهرهای باشکوه تخت جمشید و شوش را در اینجا ساختهاند. لیلینتال در جاهطلبیهای خود تنها نبود. شاه ایران شرط بسته بود که توسعه خوزستان (در بخش غیرنفتی ) از صنعت نفت فراتر خواهد رفت و شاه را مسحور فخرفروشیهای ناسیونالیستی به همسایگان کرده بود.
ورود دیوید ای لیلینتال به ایران
تصویب قانون برنامه اول عمرانی کشور با اجرای اصل ۴ در ایران در سال ۱۳۲۷ همزمان بود. بر اساس این برنامه آمریکا به دنبال اعطای کمکهایی در زمینه اقتصادی به کشورهای در حال توسعه همچون ایران بود. بر این اساس ایران تصمیم گرفت در قالب این برنامه، کمکهایی را برای ارتقای برنامه اول توسعه پیش ببرد؛ اما جالب است که شرط مجریان اصل ترومن جهت اعطای وام، بهکارگیری مستشاران آمریکایی بود.
در سال ۱۹۵۵ میلادی لیلینتال از مدیریت آژانس انرژی اتمی آمریکا جدا شده و شرکت توسعه و منابع (D&R) را تأسیس کرد.
هدف این شرکت توسعه مناطق روستایی و محرومیتزدائی بیان شده این شرکت الگوی دره تنسی را به جهان معرفی کرد تا بتواند تصویر اهداف خود را بهتر معرفی کند .
این شرکت منطقه خوزستان ایران ، دره Cauca کلمبیا ، ونزوئلا ، هند ، جنوب ایتالیا ، غنا ، نیجریه ، مراکش و ویتنام جنوبی متمرکز شد که قطعاً انتخاب این مناطق اتفاقی نبوده است .
جلگه خوزستان
قبول اینکه انتخاب خوزستان فقط به جهت وجود منابع فراوان و بینظیر مورد توجه برای سرمایهگذاری قرار گرفته سخت است ولی آنچه مسلم است آقای دیویدای لیلینتال چنان دقتی در ترسیم برنامه هفتساله خوزستان به خرج داده که علیرغم تردیدهای فراوان درنیات حاکمان آمریکا هر منصفی را در برابر چشم انداز طراحی شده به حیرت وادار میکند .
برنامهریزیهای دقیق و حساب شده با پیوست های اجتماعی و محیط زیستی نشان دهند اهمیت خوزستان از نگاه استراتژیک بود . برای تهیه برخی گزارشات به تکتک خانههای روستائیان مراجعه شده است متراژ منازل تعداد اتاقها شمار افراد خانوار در منزل و اتاق ، نوع و میزان تغذیه ، کالری روزانه هر روستایی ، PH خون روستائیان ، سطح سواد مشاغل و منابع درآمدی ، بیماریهای متداول محیطی ، نمودار سنی مردم و تناسب زن و مرد، وضعیت بهداشت ، آب شرب همه و همه در یکی از گزارشات اکولوژیکی شرکت D&R قید شده است. مطالعه گزارش انسان را حیرت میاندازد از این همه وسواس و دقت برای جلوگیری از تغییرات نامطلوب توسعه در زندگی مردم و با این همه دقت نظر باز در دفتر خاطرات لیلینتال چنین ذکرشده است ” یک روز صبح که از خواب بیدار شدم فکری به ذهنم خطور کرد که ما که مشغول آزمایشات حاصلخیزی خاک و توسعه خوزستان هستیم نکند که نتیجه کار ما باعث رنج مردم شود بعد میگوید امیدوارم کلمهای ننویسم که مردم آنجا به زحمت بیفتند ”
نگاه استراتژیک به توسعه خوزستان حتی در انتخاب شرکتهای درگیر پروژه کاملاً مشهود بود بدنه سد دز به ایتالیائیها و ژنراتورها به آلمان واگذار و توربینها هم سهم هیتاچی ژاپن شده تا زیر نظر شرکت آمریکائی D&R پروژهها را انجام دهند . دشمنان دیروز در کنار هم فعالیت میکنند . و در اینجا خبری از انگلیس نیست .
انتخاب اسامی شرکتها مثل شرکت ایران – کالیفرنیا شرکت ایران – شل شرکت ایران هاوایی همه اینها حکایت از حرکت در عمق ذهن و فرهنگ مردم است .
بله تئوری متضمن دوام ابرقدرتی آمریکا بسیار پیچیده و تودرتو بود لایه اول توسعه لایه دوم فرهنگ و مذهب و در آخر قدرت نظامی ، درسی بسیار استراتژیک از ایران باستان استراتژی هخامنشیان که از قضا رکن اصلی آن در خوزستان بود و هنوز ناشناخته است .
برای تسلط بر دنیا باید غنی بود و دنیا محتاج تو باشند باید آذوقه کافی برای مردم داشت تسلط کورش بر دنیا قطعاً بدون کشاورزی خوزستان امکانپذیر نبود اما حفظ داراییها نیز به همان اندازه اهمیت داشت ساختار دفاعی کامل ترکیبی از رضایتمندی مردم و دستگاههای سختافزاری است.
آن زمان کوروش درک کرده بود مردم درزمان صلح سربازان اقتصادی هستند و در زمان جنگ سربازان نظامی و چیزی که طراح توسعه خوزستان از انجیل الهام گرفته بود درواقع استراتژی نظامی کورش کبیر بود .
تشابه فعالیتهای لیلینتال با رویکرد هخامنشیان بسیار مشابه است بهطور خلاصه هخامنشیان همواره در طرحهای خود سه رکن فرهنگ ، اقتصاد ، و قدرت نظامی را تلفیق میکردند .
اما اطلاعات کمی در مورد عمق تفکر نویسنده نوشته شده، ممنون میشم به آدرس ایمیلم منابع کمکی و تکمیلی و یا راهنمایی ارسال کنید.
مچکرم